بیوگرافی علیرضا یونچی داور میدون
تاریخ انتشار: ۵ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۴۱۸۳۴۷
علیرضا یونچی حالا دیگر چهره شناخته شده تری دارد زیرا داور مسابقه میدون شبکه سه سیما است.
بیوگرافی علیرضا یونچیعلیرضا یونچی فعال حوزه اقتصاد و وازرات و صادرات و کار آفرین و عضو مجمع عالی واردات متولد ایران و فارغ التحصیل رشته برق می باشد.
از دوران تحصیل و کودکی وارد کسب و کار شده و در کنار پدر و پدر بزرگ خود با امور واردات و صادرات آشنا شد و پس از تحصیل وارد بازار و کسب درآمد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بیشتر بخوانید:
دکتر موثقی داور میدون کیست؟سه نسل از خانواده وی تاجر فرش و صادرات فرش و دیگر محصولات بوده و این حوزه فعالیت داشتند.
نسل سوم صادرکننده و واردکننده کالا هستم؛ یعنی پدربزرگم با صادرات فرش آغاز کرد و هم اکنون در موزه لندن و نیویورک در قسمت فرش چند فرش با مارک «یونچی» موجود است.
وقتهای آزاد پس از مدرسه را باید در بازار کمک حال بزرگترها میبودیم ۶ ماه مانده به انقلاب در رشته برق فارغ التحصیل شدم
پس از اخذ مدرک برق، انقلاب شد و مشغول حوادث انقلاب و بازار شدیم.
قصد داشتم برای ادامه تحصیل به خارج سفر کنم که جنگ آغاز شد، ماندگار شدم و در ایران کار را ادامه دادم.
یونچی اکنون در صنعت چاپ و نشر فعال هست کار آفرین بسیار موفقی است.
اما در کنار این موفقیت گاهی با شکست هایی مواجه شده مانند فعالیت در عرصه لوازم آرایشی و مبلمان که با اینکه فرصت های شغلی زیادی زیادی ایجاد کرده بود، اما به دلیل واردات گسترده و بی رویه و بی نظمی اقتصاد با موفقیت همراه نبوده اما ناامید نشده و رو به جلو حرکت کرده است.
سوابق و فعالیت های علیرضا یونچیدر آن زمان بیشتر فرش و پسته به اروپا صادر میکردیم، در مقابل آن هم سال ۶۱ نمایندگی یکی از لوازم خانگیها را گرفتیم
حدود ۲۱ سال هم در کنار لوازم خانگی واردات کاغذ و مقوا را تا به امروز انجام میدهیم
شدت کار کاغذ از سال ۱۳۸۵ بیشتر شد. همان زمان که مرکز تهیه و توزیع کاغذ جمع شد و به بخش خصوصی سپرده شد، از سال ۸۵ تا به امروز حضور مستمر داشتیم
دستمزد یونچیدر کودکی آرزو داشتم دوچرخه بخرم وقتی به پدرم گفتم ایشان به من گفتند چقدر پول در قلک داری؟
وقتی قلک شکستم مبلغی داخل آن بود که همه پول دوچرخه نبود و مابقی را پدرم داد و دوچرخه خریدم.
آن روز من با لذت و خوشحالی دوچرخه سواری کردم
وقتی برگشتم پدرم گفت: دوچرخه سواری چطور بود؟؟ گفتم عالی …
پدرم گفت: خب از فردا به بچه های محل بگو دوچرخه را اجاره میدهم تا ۱۵ دقیقه سوار شوید چون بدهی داری و باید بدهی دوچرخه را پرداخت کنی
این حرف پدرم به من برخورد اما الان فکر میکنم میبینم چه لطف و خیری به من کرد.
از فردای آنروز دوچرخه اجاره میدادم و پول میگرفتم.
وی یکی از داوران مسابقه میدون در شبکه سه هستند که به عنوان داور و مشاور در این برنامه حضور دارد.
منبع: افکارنيوز
کلیدواژه: مسابقه میدون کسب و کار میدون داور میدون
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.afkarnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «افکارنيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۴۱۸۳۴۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پیدا شدن جسد مردی میانسال پس از ۱۰ روز در انباری خانهاش
به گزارش گروه اجتماعی ایسکانیوز، دیماه سال گذشته دختر جوانی قدم در اداره آگاهی پایتخت گذاشت و از ناپدید شدن پدرش حشمت خبر داد. دختر جوان زمانی که مقابل افسر پرونده قرار گرفت، گفت: صبح روز گذشته راهی محل کارم شدم، اما وقتی به خانه برگشتم از پدرم خبری نبود.
بیشتر بخوانید: قاتل فراری در دام پلیس گرفتار شد
فکر کردم برای کاری از خانه بیرون رفته است، اما وقتی با تلفن همراهش تماس گرفتم با شنیدن صدای زنگ گوشی متوجه شدم تلفنش در خانه است. هر چه منتظر ماندم پدرم برنگشت و من هم به پلیس خبر دادم.
با این شکایت تحقیقات پلیسی در رابطه با ناپدید شدن مرد میانسال آغاز شد تا اینکه چند روز بعد وقتی برادر حشمت برای سر زدن به برادرزادهاش و پیگیری وضعیت برادر خود راهی خانه آنها شد به محض ورود متوجه بوی تعفن شدیدی شد که از داخل انباری به مشام میرسید.
وقتی موضوع را به برادرزادهاش گفت او منکر اطلاع از علت بوی تعفن شد اما وقتی مرد میانسال به سمت انباری رفت با دیدن قفل بزرگی که روی در بود تعجب کرد، چرا که قبلاً این قفل را ندیده بود. بنابراین قفل در انباری را شکستند و وارد شدند. آنها در کمال ناباوری با جسد حشمت در حالی که پتو پیچ شده و آثار خون روی بدنش دیده میشد، مواجه شدند.
ردپای دو مظنونمرد میانسال موضوع را به پلیس اطلاع داد و تیم بررسی صحنه جرم ساعتی بعد راهی محل شدند.
تحقیقات و معاینات اولیه متخصصان پزشکی قانونی در صحنه حکایت از آن داشت که زمان مرگ مرد میانسال با زمان ناپدیدشدنش یکی است.
با توجه به اینکه حشمت به قتل رسیده و خودرواش نیز ناپدید شده بود فرضیه سرقت قوت گرفت. در ادامه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند که خواهرزن مقتول به نام شهلا نیز با آنها زندگی میکرده اما همزمان با قتل حشمت این زن نیز ناپدید شده است.
کارآگاهان در ادامه تحقیقات میدانی دریافتند، حشمت و خواهرزنش با هم اختلاف داشتند. یکی از همسایهها در این رابطه گفت: شهلا اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و از زمانی که به اینجا آمده بود پای موادفروشان را نیز به خانه حشمت باز کرده بود.
همسایهها از این موضوع خیلی گلایه داشتند. میترسیدند بچههایشان بواسطه رفتوآمدهای مواد فروشان به خانه شهلا معتاد شوند. همسایهها از حشمت خواستند به او تذکر دهد و همین مسأله باعث اختلاف آنها شده بود.
بدین ترتیب فرضیه دست داشتن زن جوان در این قتل قوت گرفت، از سویی تیم تحقیق دریافت که دختر مقتول در این مدت با خالهاش پنهانی در تماس بوده است.
به دستور بازپرس موسی رضازاده، دختر جوان بازداشت شد و در تحقیقات گفت: دو سال قبل مادرم فوت کرد و از طرفی خالهام نیز به خاطر اعتیاد از همسرش جدا شده بود.
از آنجا که او جایی برای زندگی نداشت، از پدرم خواستم او را به خانهمان بیاورد. اوایل مشکلی نداشتیم اما از زمانی که پای موادفروشان به خانهمان باز شد و همسایهها شکایت کردند، اختلاف بین آنها نیز شروع شد. پدرم چندین بار تصمیم گرفت شهلا را ترک دهد، اما او حاضر نشد به کمپ ترک اعتیاد برود.
او ادامه داد: درگیریها ادامه داشت تا اینکه پدرم به صورت ناگهانی ناپدید شد. از خالهام نیز خبری نبود و هر چه با او تماس میگرفتم، پاسخم را نمیداد.
تا اینکه چند روز بعد از ناپدید شدن پدرم، خالهام تماس گرفت و مدعی شد با مردی که موادفروش بوده، پدرم را به قتل رسانده است. او مرا تهدید کرد که نباید راز این جنایت را برملا کنم، من هم ترسیدم و سکوت کردم.
در ادامه بررسیها، یکی از اهالی محل با پلیس تماس گرفت و راز این جنایت را برملا کرد و گفت: چند شب قبل در بزمی شبانه مرد موادفروشی به نام هوشنگ تعریف کرد که با همدستی زنی به نام شهلا مردی به نام حشمت را کشته است.
با این اطلاعات به دستور بازپرس شعبه یازدهم دادسرای جنایی تهران دختر مقتول به اتهام اخفای ادله جرم بازداشت و دستور بازداشت شهلا و هوشنگ نیز صادر شد و تحقیقات برای دستگیری آنها ادامه دارد.
منبع: ایران
انتهای پیام/
کد خبر: 1229877 برچسبها اخبار حوادث